زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا
طی شده منزل به منزل در هوای سوختن نیست از ما هرکسی که نیست پای سوختن هرچه میخواهد بیاید!باز عزّت با من است نوبتی باشد اگر اینبار نوبت با من است من زنم اما طلـوع غـیرتم با کربلاست بر لبم اِنّا فَـتَـحـنا دارم اینجا کربـلاست از شتـر پائـین میآیـم فکـر بالا میکنم این بیابان را خودم عرشِ معلّی میکنم خیمه را برپا کنید ای مردهای کاروان گرچه خواهد شد همین جاها منای کاروان خـیـمه را برپا کـنید امّیـد برپـا میشود خیمه خیمه خـیمۀ توحـیـد برپا میشود بــار بـگـذارید بـار نــور بـرداریـم مــا مرد و زن پیر و جوان سرباز و سرداریم ما دین اگر امروز مرد احیای آن با زینب است مظهر تام و تمام صبر تنها زینب است دست بسته میشوم دست همه وا میکنم پا برهـنه میشوم در راه غـوغا میکنم میشوم درمان دین با زخمهای صورتم میدهم محـرم که نامحـرم نـبـیـند قامتم به اسیری میروم آزادگی را جان دهم مجلس می میروم تا بر همه ایمان دهم "مـا رایت" تا قـیامت میشود ذکـر لـبم زیـنـبم من زیـنـبم من زیـنـبم من زیـنبم |